قصر خیال

به نور نگاه کن سایه ها پشت سرت خواهند بود

قصر خیال

به نور نگاه کن سایه ها پشت سرت خواهند بود

قصر خیال

هیس....
سکوت کن
اینجا قلب ها سخن میگویند
وارد شدی به قصرخیال
اینجا قصر من و قصر تمام کسانیست که زمینی نیستند
گاهی از درون قصر برایت میگویم
از اهالیش
از دوستی ها و پیمان ها و
حرف هایش
گاه نیز از زمین برایت خبر میاورم
گاه از ستاره ها سخن میگویم
گاه از درختان!
اینجا همه چیز حرف دارد
اینجا قصریست به وسعت آسمان
برای همه ی کسانی که
میخواهند از زمین فاصله بگیرند
برای همه ی کسانی که
میخواهند قلبشان برای خدا باشد
اینجا قصر خیال
و من شاهزاده ی شب
به احترام قلب خودت
بپا خـــیز!

جسم و روح

همیشه تو را مثل خورشید تجسم میکردم، برایم نور بودی ، اگر میگفتند تو را بکشم مدادرنگی زرد بود و یک صفحه سفید ولی هیچوقت نکشیدم فقط خیال کردم، میگفتند گناه است! لبخندت برایم شبیه پیرمرد مهربان قصه ها بود که یخ ناامیدیم را آب میکرد، و چشمکت برایم ستاره ای بود در شب تار،میدانم می گویند جسم نیستی، حتی نور هم نیستی. میدانم چیزی فراتر از همه خوبی هایی، میدانم لبخندت گرم تر از همه لبخندهای دنیاست، به چشم دیده ام به دل لمس کرده ام. بذار مردم هرچه میخواهند بگویند، ولی من که میدانم تو شکل همه چیزی، تو شبیه هوایی وقتی داخل ریه هایم میرود و زندگی میبخشد، تو شکل ریشه ای که رشد میکند و سبز میشود . تو  شاید همان آبی که می گویند مایه حیات است، مگر نه اینکه اگر در قلبمان نباشی روحمان حیاتش را از دست میدهد؟ مگر نه اینکه وقتی تیغه ی آفتاب مشقت میتابد تشنه ی وجودت میشویم؟  یا شکل چشمانمی که هر بار پلک میزنم معجره ی "بودن" را میفهمم. تو اصلا شبیه صدایی وقتی "تپ تپ" می کند و فریاد زیستنم را سر می دهد....

آری همین است ،کاغذ سفید برمیدارم با مدادرنگی زرد، یک قلب میکشم با پرتوهای آفتاب ، یک قلب زرد، یک قلب پرنور،یک قلبی که معجزست، یک قلبی که همه چیز است، یک قلبی که خداست....


  • شاهزاده شب

خدا

یاران شاهزاده (۱۲)

ترسیم خدا...
ایده فوق العاده ای بود :)
پاسخ:
فکر کنم هر کسی یه تصویر متفاوتی ازش داشته باشه:)
یک قلبی که خداست ...
شاهزاده شب جان تو چقدر با احساس و لطیف مینویسی 
چه تحلیل های زیبایی
این پستت بینظیر بود 
عالی عالی عالی :)
پاسخ:
مرسی که با دلت میخونی :)
آره؛ اینکه تفکرات خودت رو وارد کاغذ کردی، واقعا چیز بکری ساخته :)
پاسخ:
ممنون :)
):چه تصورزیبایی
  • فاطیما کیان
  • چقدر خدا را زیبا نوشته ای :)
    پاسخ:
    خدا زیباست :)
  • نیمه سیب سقراطی
  • یک قلب زرد :) چه تعبیر جالب و متفاوتی :)
    پاسخ:
    ممنونم :)
  • ✿شمیم زندگی✿
  • وخدایی که دراین نزدیکی است...
    پاسخ:
    همینجا توی قلبمون :)
  • سمانه میم
  • قلب زرد :)
    پاسخ:
    قلبی که نور میده مثل خورشید :)
  • یاسمین پرنده ی سفید
  • چرا لایکاتو برداشتی :))) می خواستم لایک کنم :)
    پاسخ:
    خوشم نمیومد :)))
  • آقاگل ‌‌‌‌
  • یاد شعر مرحوم استاد معینی کرمانشاهی افتادم،


    در زدم و گفت کیست، گفتمش ای دوست، دوست
    گفت در آن دوست چیست ؟ گفتمش ای دوست، دوست

    گفت اگر دوستی! از چه در این پوستی ؟
    دوست که در پوست نیست! گفتمش ای دوست، دوست

    گفت در آن آب و گِل، دیده ام از دور دل
    او به چه امّید زیست؟ گفتمش ای دوست، دوست

    گفتمش این هم دمی است، گفت عجب عالمی است
    ساقی بزم تو کیست؟ گفتمش ای دوست، دوست

    در چو به رویم گشود، جمله ی بود و نبود 
    دیدم و دیدم یکی است، گفتمش ای دوست، دوست!



    دیدم و دیدم یکی است، گفتمش ای دوست، دوست!

    عالی نوشته بودید.

    پاسخ:
    چقد یبا بود :)
    مصداق" الله نور السماوات و الارض" هست این پست :)
    پاسخ:
    چقد خوب ، آره :)
  • 🍁 غزاله زند
  • ملموس‌تر از این نیست!
    پاسخ:
    :)
    نظر دادن تنها برای اعضای بیان ممکن است.
    اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.

    .::AvA::.