قصر خیال

به نور نگاه کن سایه ها پشت سرت خواهند بود

قصر خیال

به نور نگاه کن سایه ها پشت سرت خواهند بود

قصر خیال

هیس....
سکوت کن
اینجا قلب ها سخن میگویند
وارد شدی به قصرخیال
اینجا قصر من و قصر تمام کسانیست که زمینی نیستند
گاهی از درون قصر برایت میگویم
از اهالیش
از دوستی ها و پیمان ها و
حرف هایش
گاه نیز از زمین برایت خبر میاورم
گاه از ستاره ها سخن میگویم
گاه از درختان!
اینجا همه چیز حرف دارد
اینجا قصریست به وسعت آسمان
برای همه ی کسانی که
میخواهند از زمین فاصله بگیرند
برای همه ی کسانی که
میخواهند قلبشان برای خدا باشد
اینجا قصر خیال
و من شاهزاده ی شب
به احترام قلب خودت
بپا خـــیز!

جسم و روح
بیایید پیمان ببندیم
 بیایید با کمک هم درخت سیبی بکاریم 
 سیب هایی که نشان عشق است ودوستی
 و هر روز این درخت را آب دهیم 
آبی که از قلبمان سرچشمه می گیرد
 و این درخت بزرگ وبزرگ تر شود
آنقدر که برسد به خدا 
 و زیرسایه اش پرباشد از مهربانی
 سیب های سرخی که ناتمام است 
 درخت سیبی که بادست های خودت کاشتی 
 و با قلبت بزرگ کردی تو را از گزند بادهای خشم 
 و گرمای سوزان نفرت محافظت میکند
  هر روز یک سیب بچین
  بگذار درونت از مهربانی سیراب شود 

  
بو کن!!       
        عطر سیب میاید       
             راستی سیبت را گاز زدی ؟


 امشب همه ی ما زیرقرص ماه پیمان میبندیم   درخت سیب بکاریم   پیمان میبندیم قلبمان آغشته به خوبی ومهربانی شود   لبخندی را از لبان کسی نگیریم  
سیب های هرکسی سرخ تَــر باشد او پیروزتَــــــــر است!  
قرار ما ساعت 12 امشب زیرنور مــــــاه !!  
نهال عشق را بیاور!
  • شاهزاده شب

یاران شاهزاده (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
نظر دادن تنها برای اعضای بیان ممکن است.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.

.::AvA::.