دنیا
کوچکتر از آن است که غصه های بزرگتر از خودش بسازیم و بخوریم...!
آخرش هم می شود بغض و در گلویمان گیر می کند و نفسمان به شماره میفتد.
آخرش هم می شود غرق شدن در اقیانوس که هرچقدر شنا میکنیم به سطح آن نمی
رسیم. آخرش هم می شود باتلاق که روحمان را درونش می کشد. با هر غم خطی سیاه
روی صفحه ی دلمان می کشیم و کم کم دلمان تاریک می شود تا جایی که همه ی
نورها به خاموشی می گراید و دنیای ما خلاصه می شود در تنهایی و ناامیدی... غمگین که می شویم امید میمیرد و زندگی تلخ می شود. غمگین که می شویم اسیر میشویم در زندان ِ تصورات ِ گرفته مان. غمگین که می شویم آسمان دلمان آفتاب ندارد.
روحمان بزرگ تر از آن است که قلبمان را اندازه دنیا کوچک کنیم! روحمان ، خدا دارد. خدایی که "بزرگ" است ، خدایی که امید است و عشق! اگر میدانستیم...اگر میدانستیم "غم" چه انرژی تیره ای دارد و چه بلاها سر دلمان می آورد طوری که جنگل وجودمان را آتش می کشد اگر میدانستیم که چه هاله ای روی بصیرتمان میکشد و کاری میکند که دنیا فقط در آنچه که دیده می شود خلاصه شود و روح و جان مخلوقات درنگاهمان پنهان شود ،دیگر هرگز حتی کلمه ای از آن را جاری نمیکردیم! بیایید باور کنیم عظمتمان را. بیایید باور کنیم روحی که از پرتو خداست جایی برای آن خط سیاه ندارد. بیایید باور کنیم زندگی چیزی فراتر از این است که لحظه هایمان را مه آلود کنیم. بیایید هروقت دچارش شدیم قبل از اینکه قلبمان سنگین شود خودمان را نجات دهیم. بیایید به خودمان قول بدهیم وجودمان را بزرگ تر از همه ی غصه های دنیا ببینیم. بیایید مواظب صفحه دلمان باشیم.
* لَا تَقْنَطُوا مِن رَّحْمَةِ اللَّهِ : از رحمت
خداوند ناامید نشوید.
* همانا خداوند به آنها ظلم نمی کند، آنها خودشان بر خودشان ظلم می کنند.