امشب از سکوت ماه مینویسم، ماه هفت آسمان!ماهــ ـی که آن بالابالاها مینشیند وخیره می شود به من و تو! ماهــ ـی که گاهی یادمان میرود شب ها برایش سلام دهیم، اما او برای تک تک ما یک لبخند بزرگ هدیه میدهد،لبخندی که تا انتهای بودنش باقی می ماند، آهای اهالی زمین ، صدای ماه را شنیده اید؟ فریاد چشم های ماه را دیده اید؟ وقتی قرص صورتش را به نمایش می گذارد، و چشم هایش که همه ی غم های زمینیان را درخود جمع کرده است،شیطنت ستارگان را نبین ، ماه طاقت ندارد،طاقت ندارد گریه ی کودکی راببیند،طاقت ندارد دل های شکسته را ببیند طاقت ندارد زمین را سیاه ببیند.....و ماهِ خدا سکوت می کند ازبغض ، بغضی که اشک نمی شود اما درد می شود سکوت ماه را بخوان،دارد از پیمان های شکسته، قلب های ازکارافتاده، و انسانیت برباد رفته حرف میزند... اصلا همین است که اقیانوس از زمین می شکند،متلاطم می شود ، و خود را برای پیوستن به آسمان و رهایی از زمین بالا میکشد ، ماه ِ ساکت ِ بغض آلود ِ آسمان ِ شب ، اما می تابد و باز لبخند می شود، برای اندک قلب هایی که عشق دارند
لبخند ماه را با حفظ عشق درون قلبت پاسخ ده
*از سکوت گفت و سکوتم شکست....
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.