من خاک را آفریدم
، من ازخاک تو را آفریدم ، برایت زمین دادم تا گام برداری، برایت آسمان دادم تا عظمت جهان را بنگری، آب ها و درختان را بنا نهادم تا برای تو جاری شوند...! همه وهمه را برای تو آفریدم. من برایت زیبایی آفریدم، برایت عطرگل ها و آرامش شب را ارمغان آوردم
، راه رفتن و دیدن را یاد دادم . و برایت قلبی دادم تا درک کنی، و هر روز هرلحظه برایت نشانه هایی قرار دادم تا ببینی ، و خودت را پیدا کنی، هر چه را که میبینی و هرکجا که قدم میگذاری، برای تو چیزی قراردادم ، تا تامل کنی، همه ی جهان را برای تو خلق کردم، بارها و بارها وقتی راهی را اشتباه رفتی، صدایت زدم و تو نشنیدی، بارها و بارها چشم هایت خطا رفت و خودم را به تو نشان دادم تو ندیدی
. بارها نامم را صدا زدی بدون آنکه ایمان داشته باشی ولی من آمدم و در آغوشت کشیدم و تو باز حس نکردی...با همه ی این ها
فقط ازتو خواستم خوب باشی. خوب باشی تا برایت خوبی بدهم. ازتو خواستم قلبت را سفید نگه داری تا برای همیشه درسفیدی ها جاودانت کنم
اما تو....
* فَبِای آلا رَبِّکما تُکَذِبان؟
* و خدا...
اما تو....
* فَبِای آلا رَبِّکما تُکَذِبان؟
* و خدا...
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.