قصر خیال

به نور نگاه کن سایه ها پشت سرت خواهند بود

قصر خیال

به نور نگاه کن سایه ها پشت سرت خواهند بود

قصر خیال

هیس....
سکوت کن
اینجا قلب ها سخن میگویند
وارد شدی به قصرخیال
اینجا قصر من و قصر تمام کسانیست که زمینی نیستند
گاهی از درون قصر برایت میگویم
از اهالیش
از دوستی ها و پیمان ها و
حرف هایش
گاه نیز از زمین برایت خبر میاورم
گاه از ستاره ها سخن میگویم
گاه از درختان!
اینجا همه چیز حرف دارد
اینجا قصریست به وسعت آسمان
برای همه ی کسانی که
میخواهند از زمین فاصله بگیرند
برای همه ی کسانی که
میخواهند قلبشان برای خدا باشد
اینجا قصر خیال
و من شاهزاده ی شب
به احترام قلب خودت
بپا خـــیز!

جسم و روح

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «ستاره آبی» ثبت شده است

شب بود، ستاره ی آبی چشمک میزد ، تا حالا ندیده بودمش، ستاره آبی تو چشمام زل زده بود و می خندید، صدای خندش تا قلبم می رسید، لبخند زدم اونم لبخند زد، برام حرف میزد، ستاره آبی انگار یه نشونه بود . گفتم تو آسمون ستاره آبی دیدم چقد شاد بود گفت ستاره ی من بود فرستادم مراقبت باشه و بجای من نگات کنه. ستاره آبی خیلی کوچیک بود ، شاید کسی حواسش بهش نباشه و نبینتش، همه فقط اون زرد و سفیدا رو میبینن و فکر میکنن اونا قدرتمندترن. اما انگار یه آسمون بود و یه ستاره ی آبی . یه شب بود و یه رنگ آبی . یه رنگ آبی درست مثل دریا یه رنگ آبی درست مثل دلت. ستاره ی آبی خیلی کوچیک بود  و فقط من دیدمش فقط من حسش کردم.

میدونی چیه؟

ستاره آبی کوچیک بود اما ....اما من که میدونم ستاره های آبی درخشانترین و داغ ترین ستاره های عالمن...من که میدونم...


ستاره آبی

  • شاهزاده شب

.::AvA::.