قصر خیال

به نور نگاه کن سایه ها پشت سرت خواهند بود

قصر خیال

به نور نگاه کن سایه ها پشت سرت خواهند بود

قصر خیال

هیس....
سکوت کن
اینجا قلب ها سخن میگویند
وارد شدی به قصرخیال
اینجا قصر من و قصر تمام کسانیست که زمینی نیستند
گاهی از درون قصر برایت میگویم
از اهالیش
از دوستی ها و پیمان ها و
حرف هایش
گاه نیز از زمین برایت خبر میاورم
گاه از ستاره ها سخن میگویم
گاه از درختان!
اینجا همه چیز حرف دارد
اینجا قصریست به وسعت آسمان
برای همه ی کسانی که
میخواهند از زمین فاصله بگیرند
برای همه ی کسانی که
میخواهند قلبشان برای خدا باشد
اینجا قصر خیال
و من شاهزاده ی شب
به احترام قلب خودت
بپا خـــیز!

جسم و روح
برای دیدن قلبت لازم نیست به چشمانت نگاه کنم!!!  من از همینجا، اینجایی که خیــــــــــــــلی دور است ،قلبت را از نزدیک میبینم ، سکوت کن! بگذار قلبت از درونش بگوید نترس می شنوم..  از درد و شادی هایت می گوید. از گذشته های دور و آینده های نزدیکت . گاه تلخ است و نم دارد. گاه شیرین است و خشک! اما می شنوم...
صدایی که میاید واضح تر از صداییست که از زبانت جاری می شود
 
   
 
 
 
  
    
 
 
 
 

 وقتی می گویم "قلب"
  تمام احساسات، وجود و روحت را شامل میشود ،
                                      وقتی حرف قلب میشود                                                                                  به احترامش برخیز!
           

   *حسم  می شنود قلبت را....
    *حجم این همه حرف...
    *وقتی میشنوم یعنی باید باشم
   *گاهیم از هرآنچه پیش می آید...
  *دست هایم تا ابد در دست هایت خواهد ماند.... میدانی که! دست های دلم را میگویم...
  • شاهزاده شب

یاران شاهزاده (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
نظر دادن تنها برای اعضای بیان ممکن است.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.

.::AvA::.