وقتی تمام قصه هایت غصه می شوند
وقتی دانسته راه را اشتباه می روی
وقتی درک نمی شوی
وقتی اشک های داغ سردترت می کنند
وقتی دستی نیست برای بلند کردنت
وقتی حرف ها شلاق می شوند
وقتی همه ی تنهایی هایت جمع می شوند
آنوقت هست که دلت یک "دور" میخواهد
از همان "دور" هایی که خودت باشی و خدا
از همان خلوت های ناب عارفانه!
من اینجا
پشت این پنجره....
زمینی تر نوشت:
*دلگیرم از ستاره و آزرده ام ز ماه....
میری که صعود کنی
یادت باشه رسیدی قله یه نگاه بهمون بنداز....
اینجا کسایی هستن که به یادتن
یه خاطره ی خوبی..... یه خاطره ی خوب!
چیزای زیادی ازت یاد گرفتم... لبخند رو به لبام آوردی...
لبخند رو لبات باشه همیشه به امید دیدار...
که در سرم ز تو آشوب فتنه هاست هنوز....
وقتی دانسته راه را اشتباه می روی
وقتی درک نمی شوی
وقتی اشک های داغ سردترت می کنند
وقتی دستی نیست برای بلند کردنت
وقتی حرف ها شلاق می شوند
وقتی همه ی تنهایی هایت جمع می شوند
آنوقت هست که دلت یک "دور" میخواهد
از همان "دور" هایی که خودت باشی و خدا
از همان خلوت های ناب عارفانه!
من اینجا
پشت این پنجره....
زمینی تر نوشت:
*دلگیرم از ستاره و آزرده ام ز ماه....
میری که صعود کنی
یادت باشه رسیدی قله یه نگاه بهمون بنداز....
اینجا کسایی هستن که به یادتن
یه خاطره ی خوبی..... یه خاطره ی خوب!
چیزای زیادی ازت یاد گرفتم... لبخند رو به لبام آوردی...
لبخند رو لبات باشه همیشه به امید دیدار...
که در سرم ز تو آشوب فتنه هاست هنوز....
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.