وقتی گفتند باید کتاب "سیاه چمن" را نقد کنید
من هم مثل روال هرسال که باید کتاب معرفی شده را نقد میکردیم
کتابت را خواندم
نقد کردم
و بازهم انتخاب شدم تا خودم به نمایندگی ازشهرم
نقدم را بخوانم
درآن محفل
نوبتم رسید
خواندم
وقتی تمام شد
لبخند زدی و گفتی: درست میگی دخترم همچین اشکالاتی داره کتاب من!
و من حیرت کردم و یاد نویسنده ی سال پیش افتادم که بخاطرنقدم
به من تشرکرد!
و من یادگرفتم که مثل تو -هرچقدر بزرگ- متواضع باشم و انتقادپذیر!
همین دو روزپیش بود که شنیدم رفتی پیش خدا
و چقدر بهت کردم... وچقدر....
امیرحسین فردی یادت گرامی
زمینی نوشت:
باید خیلی روح بزرگی داشت تا پس ازمرگ کسی آن دوردست ها برای رفتنت غمگین باشد!
در این آشوب بازار حتی یک نفرهم کافیست....
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.