قصر خیال

به نور نگاه کن سایه ها پشت سرت خواهند بود

قصر خیال

به نور نگاه کن سایه ها پشت سرت خواهند بود

قصر خیال

هیس....
سکوت کن
اینجا قلب ها سخن میگویند
وارد شدی به قصرخیال
اینجا قصر من و قصر تمام کسانیست که زمینی نیستند
گاهی از درون قصر برایت میگویم
از اهالیش
از دوستی ها و پیمان ها و
حرف هایش
گاه نیز از زمین برایت خبر میاورم
گاه از ستاره ها سخن میگویم
گاه از درختان!
اینجا همه چیز حرف دارد
اینجا قصریست به وسعت آسمان
برای همه ی کسانی که
میخواهند از زمین فاصله بگیرند
برای همه ی کسانی که
میخواهند قلبشان برای خدا باشد
اینجا قصر خیال
و من شاهزاده ی شب
به احترام قلب خودت
بپا خـــیز!

جسم و روح

دلم عجیب نوشتن می خواهد، نوشتن جوهر روح است. مگر میشود نوشتن را کنار گذاشت. دلم میخواهد ساعتا دست هایم روی این کیبورد بچرخد و تق تق صدا کند اصلا چه نوایی قشنگ تر از این صدا؟ خیلی وقت است آنطور که باید ننوشتم. نه که حرف هایم تمام شده باشدها! نه... نمیدانم افسارش را کجا ول کرده ام . رشته ی کلامِ بخشِ نوشتنِ مغزم گم شده. باید بگردم ، باید جدی بگردمش. نمی شود که آدم حرف هایش ته بکشد نه! ما ناسلامتی انسانیم با یک مغز عجیب با یک قلب قدرتمند! این ها را دارم به خودم می گویم. دارم بلندبلند فکرمیکنم. اصلا از قصد دارم ثبتش می کنم که یادم نرود. مگر نه اینکه هرچیزی ثبت شود قدرتش بیشتر می شود؟ الان که باید مقاله ای راجع به تخمین ناهمواری پی سنگ را بخوانم و  فکرکنم و نتیجه را به استاد بگویم نشسته ام در دانشگاه و به این چیزها که نوشته ام فکرمیکنم. به نوشتن! البته ناگفته نماند هنوز صدای چند دقیقه پیش استاد در گوشم است که گفت بنظرش بهتر است تابستان سال بعد دفاع کنم. تابستان سال بعد یک عمر است. البته استاد که بی راه نمی گوید، حتما برای حرفش دلیل دارد. میداند من الان آماده ام و می توانم همین فردا قال قضیه را بکنم. ولی میدانم میخواهد رزومه خوبی برای خودم دست و پا کنم. نمیداند یک هفته که مریض بودم و درس نخواندم، همش کابوس میدیدم بالای سرم است و می گوید "کارکردی؟"  و حالا دارم فکر میکنم این کابوس ها تا تابستان سال بعد هم ادامه داشته باشد. تابستان سال بعد یک عمر است. کابوس دو روزش هم ترسناک است چه برسد به یک عمر.  کاش دارویی بود گاهی آدم میخورد و خواب نمیدید.

  • شاهزاده شب

یاران شاهزاده (۷)

  • آسـوکـآ آآ
  • استاد راهنمای من ول کرده رفته خارج :( من بخوامم نمیتونم دفاع کنم :(
    بنویس. واقعا نوشتن از روزهای درگیری با پایاننامه میتونه کمی آدمو آروم کنه❤
    پاسخ:
    من دو تا استاد راهنما دارم دوتاشونم میخوان دی ماه برن بخاطر همین نمیدونم از اینور دفاع کنم یا اونور که برگردن :/
    اصلاً به خاطر همین کابوس‌هاست که هنوز که هنوزه از دو کلمه متنفرم :)
    .
    به امید خدا هرچی صلاحه پیش میاد. تو کار خودت رو بکن.
    پاسخ:
    چه کلماتی؟ :))

     باشه :)
    ببخشید و چشم و مشتقاتشون. :|
    از بس هی باید هر روز زنگ می‌زدم یا توی تلگرام می‌گفتم چشم. بله چشم. بله. اوکی. خلاصه از این دست. 
    پاسخ:
    آهان :))))
    نه استاد من گفته فقط ایمیل و این باعث میشه وقتی کار یا سوال واجب بود ایمیل بدیم :)))
  • آسـوکـآ آآ
  • دقیقا منم دو تا استاد دارم جفتشون رفتن :))
    پاسخ:
    عه عجبا :))) بنظرت چیکارکنم؟
  • آسـوکـآ آآ
  • قبلش دفاع کن. یکی از استادام گفت دو ماهه میاد. از تیر رفته هنوز نیومده...
  • ح م کامران نیرومند
  • در کلمات قدرتی هست که در خیلی چیزهای دیگر نیست، انشاالله سلامت و موفق باشید
    پاسخ:
    دقیقا درسته
    ممنونم :)
    واقعا پایان نامه و کارهاش استرس زاست ...
    پاسخ:
    بله :(
    نظر دادن تنها برای اعضای بیان ممکن است.
    اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.

    .::AvA::.