این متن برای این چالش نوشته شده و لازم به گفتن نیست که من بجای کی ام ! :))
آدم گاهی به جایی میرسه که احساس میکنه دیگه بعضی چیزا فقط برای خودشه، یه احساس مالکیت داره بهشون. بخاطر همینه که دیگه دستم به نوشتن نمیره چون میخوام داشته هامو بغل کنم و مراقبشون باشم و جایی جار نزنم. نمیتونم غیر این بنویسم چون جوری همه وجودمو گرفته که چیزی جز "این" به خاطر نمیارم . حالا شاید بپرسین "این" چیه. "این" زندگی الانمه، جایی که هستم و بهش رسیدم. زندگی جدیدم . اصلا نمیدونم زندگیم قبلا چطور بود. اینکه دیگه احساس و فکرم کلمه نمیشن به این دلیل نیست که حرفی برای گفتن ندارم یا حالِ دلم خوب نیست و از جور برداشتا.
اتفاقا برعکس ، خیلی حرف دارم ، ولی.... دیگه عمومی نیست. هر روز بهم میگه بنویس ولی میدونی چیه؟ من دیگه حتی رو کلمه ها هم غیرت دارم.