داشتم فکرمیکردم ما آدم ها دوست داریم همیشه مالک باشیم. نمیدانم چه شد که انسان برای بار اول تصمیم گرفت تکه هایی از زمین را برای خودش کند. اصلا نمیدانم ما به چه جراتی خود را صاحب زمین دانستیم و نشستیم و تقسیم کردیم و و تکه هایش را به نام زدیم. ما مسافریم. مگر مسافر هرجا برای مدتی اطراق میکند آنجا را میتواند به نام خود بزند؟ نمیدانم اولین انسانی که خود را مالک تکه ای از این کره دانست در چه سالی بود. نمیدانم گاهی این "حق" ها را از کجایمان در می آوریم. جدجدجدجدجد من شاید یک روز از کنار دشتی که آب داشت و درخت، رد میشد و ناگهان گفت اینجا مال من است و هرکسی نزدیکش شد با چماق و سنگ جوابش را داد. درواقع هرکسی زور بیشتری داشت سهم بیشتری هم داشت و فکرکنم از آنروز بود که آدم ها فکرکردند همه چیز ارث پدرشان است. همان پدری که با زور، صاحب گوشت و پوستِ این زمین بیچاره شد!