مثل همیشه، هرچند وقت یکبار که سر میزنم به خونه قبلیم -بلاگفا- امروزم سر زدم و با دیدن تعداد کامنتا تعجب کردم که چرا یکی بیشتره؟ یعنی کیه؟ انتظار داشتم تبلیغی یا یه کامنت "به منم سربزن" ببینم ولی با این مواجه شدم. نمیدونم چطور احساسمو بیان کنم، یه لبخند گنده نشست رو لبم، اصلا چی بهتر از اینکه کسی پشت کلماتتو لمس کنه؟ خواننده های زیادی ندارم و فقط تعداد انگشت شماری هستن که واقعا میفهمن منظور کلماتم چیه . همیشه دلم میخواست بصورت ناشناس بنویسم، همیشه دلم میخواست هویتم معلوم نباشه، چون فقط فقط برای روح آدما می نوشتم و می نویسم و بس، بحث روح که درمیون باشه ظاهر چیز کم ارزشی هست. اینجا بود که قصرساخته شد و شاهزاده شب، نود درصد پست های قصرنوشت با فکر نیست، با دل هست. من چیزی رو که حس می کنم مینویسم ، چیزی رو که دلم میگه، این نوشته ها احساسی ، ادبی یا شاعرانه نیستن، از همه ی روحم جاری میشه ، هدفی که پشت این نوشته ها هست چیزی جز حقیقت زندگی نیست . من ادعایی ندارم ، چه بسا که بیشتر جملات، اول شخص جمع هست یعنی خودمم نیاز دارم به این کلمات که بشنوم. جمله ای که توی این کامنت میگه "چرا دل ها رو نمیبینیم؟" دغدغه ی هر روزه من هست که تو این نوشته ها هم مشخصه. من دنبال کامنت و لایک جمع کردن نیستم ، که تو بلاگفا چهارسال بدون تایید کامنت نوشتم، یادمه یه دوستی میگفت نمیشه برای نوشته هات کامنتی گذاشت چون جوری می نویسی حرفی برای گفتن نمیمونه، ولی خب گاهی دلم میخواد چراغتونو تو قسمت نظراتم روشن ببینم ، لبم پر از لبخند میشه :) بیایین تلاش کنیم روحمون بالا باشه نه جسممون
قلبتون پرنور
شاهزاده شب