قصر خیال

به نور نگاه کن سایه ها پشت سرت خواهند بود

قصر خیال

به نور نگاه کن سایه ها پشت سرت خواهند بود

قصر خیال

هیس....
سکوت کن
اینجا قلب ها سخن میگویند
وارد شدی به قصرخیال
اینجا قصر من و قصر تمام کسانیست که زمینی نیستند
گاهی از درون قصر برایت میگویم
از اهالیش
از دوستی ها و پیمان ها و
حرف هایش
گاه نیز از زمین برایت خبر میاورم
گاه از ستاره ها سخن میگویم
گاه از درختان!
اینجا همه چیز حرف دارد
اینجا قصریست به وسعت آسمان
برای همه ی کسانی که
میخواهند از زمین فاصله بگیرند
برای همه ی کسانی که
میخواهند قلبشان برای خدا باشد
اینجا قصر خیال
و من شاهزاده ی شب
به احترام قلب خودت
بپا خـــیز!

جسم و روح

من از این آدم ها دلگیرم،آدم هایی که قلب همدیگر را نمیبینند، آدم هایی که آنقدر درگیر این زمین بی ارزش شده اند که یادشان رفته روح هم هست، آدم هایی که پا میگذارند روی احساس هم

آدم هایی که آدم ترسش می آید بگوید دوستت دارم،چون جنبه ش را ندارند، آری من دلم گرفته  از همین آدم ها، آدم هایی که خدا را فقط در کلمات میجویند،نه در احساس پاک یکدیگر

آدم هایی که لبخند را هم به منظور می گیرند،آدم هایی که گم شده اند میان انبوهی از دنیای کاغذی

 یک فاتحه ختم کنید

              برای روح های مرده

 

* شکستی.....تمام شدم....

 

  • شاهزاده شب

یاران شاهزاده (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
نظر دادن تنها برای اعضای بیان ممکن است.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.

.::AvA::.