قصر خیال

به نور نگاه کن سایه ها پشت سرت خواهند بود

قصر خیال

به نور نگاه کن سایه ها پشت سرت خواهند بود

قصر خیال

هیس....
سکوت کن
اینجا قلب ها سخن میگویند
وارد شدی به قصرخیال
اینجا قصر من و قصر تمام کسانیست که زمینی نیستند
گاهی از درون قصر برایت میگویم
از اهالیش
از دوستی ها و پیمان ها و
حرف هایش
گاه نیز از زمین برایت خبر میاورم
گاه از ستاره ها سخن میگویم
گاه از درختان!
اینجا همه چیز حرف دارد
اینجا قصریست به وسعت آسمان
برای همه ی کسانی که
میخواهند از زمین فاصله بگیرند
برای همه ی کسانی که
میخواهند قلبشان برای خدا باشد
اینجا قصر خیال
و من شاهزاده ی شب
به احترام قلب خودت
بپا خـــیز!

جسم و روح

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «مه» ثبت شده است


 ابرها پیغام آوردند از آسمان ،میبینی؟

هوا مه آلود است ابرها مهمان زمینیان شدند، دارند زیرگوشمان نجوای خدا را سرمیدهند، دارند از عالم بالا حرف میزنند، همان جایی که بوی بهشت می آید،جایی که خدا لبخند میزند،جایی که نه آلودگی هست نه دل شکستن، پر از صدای قاصدک هاست  و خبرهای خوش...!جایی که سیب هایش بهسرخیانار است، وانارهایش به شیرینی یک تکه ستاره!! همه ی اطرافت را مات کردند و غیرقابل دیدن،تا فقط خودت را ببینی و رقص نجوایشان را، هوای مه آلود را نفس بکش ،  ابرها را ته اعماق قلبت ببر، درونت را از این همه بند و زنجیرهای زمین پاک میکنند، و تو میمانی و کعبه ی قلبت که فرشتگان طوافش میکنند


    هیس

        صدای در زدن می آید

                         ابرها مهمان آمدند

                                          بپذیرشان!

 

 

  • شاهزاده شب

.::AvA::.