قصر خیال

به نور نگاه کن سایه ها پشت سرت خواهند بود

قصر خیال

به نور نگاه کن سایه ها پشت سرت خواهند بود

قصر خیال

هیس....
سکوت کن
اینجا قلب ها سخن میگویند
وارد شدی به قصرخیال
اینجا قصر من و قصر تمام کسانیست که زمینی نیستند
گاهی از درون قصر برایت میگویم
از اهالیش
از دوستی ها و پیمان ها و
حرف هایش
گاه نیز از زمین برایت خبر میاورم
گاه از ستاره ها سخن میگویم
گاه از درختان!
اینجا همه چیز حرف دارد
اینجا قصریست به وسعت آسمان
برای همه ی کسانی که
میخواهند از زمین فاصله بگیرند
برای همه ی کسانی که
میخواهند قلبشان برای خدا باشد
اینجا قصر خیال
و من شاهزاده ی شب
به احترام قلب خودت
بپا خـــیز!

جسم و روح
تمام ماه های سال درانتظارش هستی و وقتی نزدیک تر می شود روزشماری می کنی احساس می کنی خاص ترین روز دنیاست و باید احساس خاص ایجاد کند و فکرمیکنی چگونه آن روز را سرکنی تا بیادماندنی باشد ولی وقتی می رسد از روزهای دیگرت هم عادی تر می شود بعد ازهر "تولدت مبارک" منتظر یک معجزه می شوی ولی دریغ! وپلک که میزنی تمام می شود و تازه یادت می افتد که یکسال بزرگ ترشدی! نگاهی به قصرت می اندازی دراین ۳۶۵ روز فقط ده بار قلم زدی! و آن وقت میفهمی که چقدراحساساتت خشکیده! چقدر دچارقحطی شده ای! راستی چه رنگی بود؟ بـــــــــاران را می گویم مدت هاست طعم آب را به یاد ندارم! خدایــــــــا.......این ابرها را بتکان قلبم یک دل سیر باران میخواهد...


زمینی نوشت: یک دل سیر باران....
  • شاهزاده شب

یاران شاهزاده (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
نظر دادن تنها برای اعضای بیان ممکن است.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.

.::AvA::.