قصر خیال

به نور نگاه کن سایه ها پشت سرت خواهند بود

قصر خیال

به نور نگاه کن سایه ها پشت سرت خواهند بود

قصر خیال

هیس....
سکوت کن
اینجا قلب ها سخن میگویند
وارد شدی به قصرخیال
اینجا قصر من و قصر تمام کسانیست که زمینی نیستند
گاهی از درون قصر برایت میگویم
از اهالیش
از دوستی ها و پیمان ها و
حرف هایش
گاه نیز از زمین برایت خبر میاورم
گاه از ستاره ها سخن میگویم
گاه از درختان!
اینجا همه چیز حرف دارد
اینجا قصریست به وسعت آسمان
برای همه ی کسانی که
میخواهند از زمین فاصله بگیرند
برای همه ی کسانی که
میخواهند قلبشان برای خدا باشد
اینجا قصر خیال
و من شاهزاده ی شب
به احترام قلب خودت
بپا خـــیز!

جسم و روح


  آرزو دارم

           یک روز 

              فقط برای یک روز

  همه ی دیوارهای شهر را به من قرض بدهند،
با یک عالمه قوطی رنگ های سبز و آبی، قرمز و نارنجی!
  رنگ هایی که هم نشان غروب را دارند هم آسمان،
رنگ های خورشید و ماه و رنگین کمان!
  آنوقت همه ی مردم شهر را جمع کنم و بگویم با دستانشان مهری به دیوار بزنند،
فکرکن!  شهری با دیوارهای رنگی ، دیوارهایی که دست مردمانش حک شده،دست هایی که منحصربفرد است و انگشتانی که نظیرندارند،  هر دست یک خاطرست، یک زیستن! دیوارهایی که بوی مردمانش را دارد  ، دیوارهایی که حافظ خاطرات مردم است،  مهم نیست دست ها متعلق به کیست،  همه با هم شهر را رنگ میکنیم،این شهر جای زندگیست  
 
  میبینی...!

  حتی دیوارها هم از این لباس خوشحالند :)


  • شاهزاده شب

قصر

یاران شاهزاده (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
نظر دادن تنها برای اعضای بیان ممکن است.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.

.::AvA::.